کتاب «حاج جلال» خاطرات حاج جلال حاجی بابایی است که در ایام دفاع مقدس دو فرزند و دو دامادش برای پاسداری از میهن و انقلاب اسلامی
در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیدند.
حاج جلال فرد سادهای است و به این سبب اساس و پیرنگ کتابم را سادگی وی پیریزی کرد. تم داستان من شخصیت فردِ ساده، بیریا، متواضع و روستایی است
که در طول هشت سال همهچیزش- دو پسر، همسر خواهرش، همسر دخترش- را از دست میدهد، این درحالی است که در کودکی و جوانی
سختیهای زیادی متحمل شده بود. وی وقتی حرف از جنگ میشود، چهار پسرش راهی جنگ میکند که دوتای آنها شهید میشوند
و دوتای دیگر جانباز برمیگردند. خودش و مادرش نیز جانباز شدند. وی بعد از شهادت همسرِ خواهرش، سرپرستی او و پنج فرزندش را برعهده میگیرد. این اتفاق برای دخترش نیز تکرار میشود
و با شهادت دامادش، سرپرستی دختر و نوهاش را عهدهدار میشود.
پسر بزرگترش به نام ابوالقاسم تنها پنج ماه بعد از ازدواج راهی جبهه و شهید شد.
حاج جلال در تمام این مدت باید داغهای بر دلش را تحمل میکرد، همدم همسرش میبود
و سرپرست نوههای یتیمش میشد. وی همه این رنجها را تحمل کرد، و گریههایش را به باغ گردوی پسرش میبرد و بعد به خانه برمیگشت